مقالۀ حاضر به معرفی و تشریح اندیشههای هُمی کِی. بابا (1949- )، یکی از نظریهپردازان پرآوازۀ معاصر در حوزۀ مطالعات پسااستعماری، میپردازد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: در بخش نخست به واکاوی مفاهیم پیوندخوردگی هویّت و فرهنگ و نیز فضای سوّم میپردازیم، و در بخش دوّم نیز مفاهیم ملّت بهمثابه روایت و نیز تِرومای مهاجرت را بررسی میکنیم. در نظریۀ پسااستعماری و، بهطور گستردهتر، در حوزۀ مطالعات فرهنگی، فرهنگ، ملّیت و هویّت کلیدواژههایی پرتکرار و بسیار مهماند؛ در این جستار میکوشیم از زاویۀ دید هُمی بابا به این مقولههای مهم نظر افکنیم. بابا، بهپیروی از دریدا، «تفاوت» را در تقابل با «حضور» قرار میدهد و میگوید سلطۀ اقتدارطلبانۀ «حضور» (در اینجا، حضورِ استعماری) را میتوان با ارجاع به «تفاوت» دچار اختلال کرد. پساساختارباورانی همچون بابا توجّه خاصی به مفهومِ تفاوت دارند. صحبت از تفاوت فرهنگی و رواداری نسبت به آن ما را به مفهوم «پیوندخوردگی» میرساند. بابا معتقدست که فرهنگهای معاصرْ پیوندخوردهاند، و این پیوندخوردگی فضایی ایجاد میکند برای کنشگری، آفرینشگری و ایجاد تغییر؛ فضایی که در آن هیچگونه تفکّر دوقطبی، تقابلی، ذاتباور و جداییطلب راه ندارد. بهطور کلّی، از نگاه بابا، جایگاه فرهنگْ جایگاهی «در-میان» و آستانهای است و، به تبع آن، هویّتهای فرهنگی نیز هویّتهای در-میان و پیوندخورده(هیبرید)اند. از این رو، نمیتوان برای هویّت و صورتهای فرهنگی بستاری قایل شد، بلکه باید آنها را فرآیندی با پایان باز و پیوسته در حال بازتعریف و «شدن» دانست.